چهارشنبه ۳۱ فروردين ۰۱
یکسال گذشت از اولین روزی که تورا از دست دادم.اولین روزی که از اعماق دلم غصه را تجربه کردم،تنهایی را حس کردم،گریه را بلعیدم.امروز اشک زیاد بود،زاری حتی بیشتر بود،اما چند نفر از اعماق دلشان اشک میریختند؟حداقل خیلیها نه.
قانون زندگی همین است،ظاهر سازی. اما در میدان زندگی من ظاهر سازی جور دیگر بود. من امروز قطره اشکی بر صورتم جاری نشد، چون از تو یاد گرفتم قوی باشم.
غصه وجودم را بلعیده بود ولی اشکی بر صورتم جاری نشد،در عوض خندیدم،لبخند زدم،قهقهه زدم و پی بردم:
اشکهای خشک مرا همراه نیست.
باید زجه زد تا همراه داشت.